خب ، بگذارید از اول اولش برایتان بگویم
من ، دوستش داشتم ، خیلی خیلی!!
از زمانی که وارد محل ما شدند ، من کلا پشت پنجره ماندم تا وقتی در قرمز رنگشان را باز میکند و با آن چادر گل گلی یک نگاه به راست ، و یک نگاه به چپ میکند ، من ببینمش .


او از آن دست دختر های جدی محکمی بود که محال بود با پسری ، خوب برخورد کند .
و من از آن دست پسر هایی بودم که هیچ دختری قبولش نداشت !!!




البته​ باید اضافه کنم که از نظر اخلاقی کاملا خوب بودم اما از نظر قیافه و پول و اینها ، قدری لنگ میزدم !!




به همین خاطر  از وقتی دلم دم در خانه شان بست نشست و ول کن دخترک نشد ، دنبال راهی گشتم تا به چشمش بیایم





اول رفتم سراغ موهایم ! خب موی من تا آن زمان نه خبری از ژل و . داشت ، نه مدل موی خاص !



من فقط بلد بودم موهایم را بدهم بالا ! همین !
اما تصمیم گرفتم بروم آرایشگاه و یک مدل مامانی بیندازم روی سرم ! 
آقای آرایشگر ، برایم از آن مدل های جذاب امروزی زد و گفت : برو پسرم ! حله !!

و من آمدم خانه .
اما دیدم مدل مو که کافی نیست !!
باید بروم سراغ لباس
این لباس های عهد بوقی به درد دختر مردم نمیخورد !!
 باید بروم از آنهایی که پولدار ها میخرند ، بخرم !!




خلاصه ، یک کت و شلوار خوشگیل موشگیل خریدم و آمدم !!
دیدم هنوز جای یک ساعت طلایی و کفش براق و لحن مغرورانه و هیکل درشت و صدای بم کم است !!
هنوز باید واژه ی عشقم را تمرین کنم و کافه های تهران را از بر باشم و ماشینم آخرینِ آخرین مدل باشد !!
دیدم باید دوتا شعر حافظ حفظ کنم و عینک دودی بزنم !!




پس همه ی این کارها را کردم !
 البته چون وقت تنگ بود ، جای هیکل در آوردن ، نفسم را حبس کردم ، جای خرید ماشین ، آن را قرض گرفتم و ازیکی از آشناها طریقه ی گیتار زدن را یاد گرفتم


و بعد ، درست مثل یک جنتلمن واقعی ، وقتی داشت از خانه خارج میشد ، سر راهش ایستادم‌ . 



یک نگاهی به قد و هیکل و لبخندم انداخت و با یک اخم گنده !!! از کنارم رد شد و بلند داد زد : آقای محترم مرد باس مرد باشه ، هیچ کس تاحالا با هیکل خوشگل و پول و مدل حرف زدن خوشبخت نشده که من دومیش باشم !!!



و من ، در حالی که از ذهن خوانی دخترک دهانم باز مانده بود و مثل توپ ، پنچر شده بودم ، برگشتم خانه !!



دو سه روزی در خودم فرو رفتم و در آخر با موهایی که با دست به سمت بالا رفته بودند ، و قد و هیکلی معمولی ، با یک موتور قراضه و یک جعبه شیرینی ساده ، به همراه خانواده رفتیم دم در خانه شان و با صدای معمولی خودم گفتم : ماییم !!!
و بعد از گرفتن بله فهمیدم :  ای بابا ! جنتلمن توی دنیا ریخته ! این  مرد واقعی است که کم پیدا میشود .


حالا، ما دوتا ، زیر یک سقف زندگی میکنیم و از بودن هم خوشحالیم
.‌راستش را بخواهید نه آدرس کافه بلدیم  نه شب ها میرویم رستوران و نه ماشینمان سقفش باز می شود !!
ما ، دو تا قلب مهربان داریم
ما بلدیم کتلت درست کنیم و برویم وسط یک فضای سبز  با خنده های از ته دل بخوریمش
ما بلدیم جوری زندگی کنیم و‌عاشق باشیم که مجبور نباشیم صاف بنشینیم تا هیکلمان بهم نخورد !!!

ما ، واقعا هم را دوست داریم :)



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیزیک در دانشگاه صنعتی قوچان تجربیات مفیدم از درمان افسردگی Courtney فروشگاهی لوله کشی گاز بندرعباس اخبارکنکورارشد ویلاچت,ویلا چت,ویلاگپ,ویلا گپ,vilachat Troy زیر آسمان